اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

ناگفته ای برای پسرم

پسرم

آنچیز که مرابتو استوارمیسازد

نموتوست

وآنچیز که برایم رهایی از قفس است

شکستن تنهایی ست

میدانم که بسیار بیش از من دوست میداری

آنکه را که من دوست میدارم

نه برای قلبم بل برای بهتر زیستن

بدان او هم میداند رسالتی بس سنگین به عهده  گرفته

وازآنجا که رسالت من واضح وبدون سانسور است

بسیارکسانند که در پی یافتن راستی باشند

ومرا بتو اینگونه پند است که

شادی منو تو بسته به تفکرمن است

بدان همانگئنه که سحر راهی یاد گرفتنت کردم

وهمانگونه که شبها در بازوانم آرام میگیری

همان اندازه تنهایم

تنهایی مرا هیچ کس تا ب نخواهد اورد

همانگونه که مادرت تاب نیاورد

اینبار دیگر نه برای تنهایی

که برای با هم بودن زندگی را می اموزم

بدون کسی که زیاده بخواهد

مثل من شاد باش

که بعد از ازمونهای بسیارهمانکه میخواستیم یافتم

همدمی برای من ودوستی برای تو

اگر چه دلم هنوزلبریز از داشتن وقد کشیدن توست

اما بگذار برای صبر دلم چاره کنم

البته مرحمی که

نسخه ان بدست توانای تو ممهور شود

تامران

ناگفته ها به سپنتا دی 91 دلتنگ وطن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.